سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ به سئوال خبرنگاری در رابطه با کشتار مردم سوریه توسط دولت این کشور گفت: سیاست اصولی ما این است که دولتها به خواست ملتها توجه کنند. یک مسئله انحرافی توسط غرب وآمریکا دنبال می شود و سعی می کنند حرکت های مصنوعی ایجاد کنند معتقدیم به نظرات اقلیت ها نیز باید توجه کرد اما اگر قرار باشد با فشار سیاسی و بزرگنمایی رسانه ای نظر یک اقلیت کوچک به جامعه تحمیل شود این دموکراسی نیست بلکه تحمیل اراده اقلیت به اکثریت عین دیکتاتوری است.
عکس یادگاری بیل کلینتون با بازیگران پورنو
کلینتون گاه به گاه نگاهی به ما میانداخت و ما تصور میکردیم که او فرد بامزهای است. در همین حین او خواست تا با ما عکس یادگاری بگیرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، تعدادی از بازیگران فیلم های پورنو در فرانسه عنوان کردند که عکسی که اخیرا از آنها به همراه بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق امریکا، گرفته شده به درخواست خود کلینتون انجام شده است.
دو تن از این بازیگران که برای دادن پاره ای از توضیحات به سایت TMZ مراجعه کرده بودند در خصوص این جریان گفتند: او{بیل کلینتون} گاه به گاه نگاهی به ما می انداخت و ما به مانند هوادارن بیل تصور می کردیم که او فرد بامزه ای است. بنابراین دست از چرخ زدن و بیهوده گشتن در مراسم برداشتیم و به سمت او حرکت کردیم تا عکسی یادگاری با او بیاندازیم. اما مامورین حفاظتی او ما را تاراندند و به ما اجازه نزدیک شدن به او را ندادند. در حالی که داشتیم از او فاصله می گرفتیم، بیل کلینتون از یکی از ماموران حفاظتی خود خواست تا ما را برای گرفتن عکس بازگرداند.
سال های 1996-1995 نیز زمانیکه کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود، رابطه او با مونیکا لویینسکی، منشی دفترش، و پخش فیلم خصوصی این دو جنجالی را در آمریکا به راه انداخت.
منبع :بولتن نیوز
" تا آفتابی دیگر"
رهروان خسته را احساس خواهم داد
ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت
نورهای تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد
سهره ها را از قفس پرواز خواهم داد
چشم ها را باز خواهم کرد
خواب ها را در حقیقت روح خواهم داد
دیده ها را از پس ظلمت به سوی ماه خواهم خواند
نغمه ها را در زبان چشم خواهم کاشت
گوش ها را باز خواهم کرد
آفتاب دیگری در آسمان لحظه خواهم کاشت
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد
سوی خورشیدی دگر پرواز خواهم کرد
"معلم پای تخته داد می زد"
صورتش گلگون بود
ودستانش زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها،
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر،
جوانان را ورق می زد
برای اینکه بیخود های و هو می کرد
و با آن شور بی پایان،
تساوی های جبری را نشان می داد
با خطی خوانا بروی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین نوشت:
یک با یک برابر است.
از میان جمع شاگردان یکی برخاست،
همیشه یک نفر باید به پا خیزد...
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است.
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات برجا ماند
و او پرسید:اگر یک فرد انسان،واحد یک بود
آیا باز یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت.
معلم خشمگین فریاد زد:
آری برابر بود
و او با پوز خندی گفت:
اگر یک فرد انسان یک واحد بود
آنکه زورو زر به دامن داشت بالا بود وآنکه
قلبی پاک ودستی فاقد زر داشت پایین بود
اگر یک فرد انسان یک واحد بود
آنکه صورت نقره گون،
چون قرص مه می داشت بالا بود
وان سیه چرده که می نالید پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم اگر یک با یک برابر بود
نان و مال مفتخوران از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست...